
کتایون سپهری مدیرعامل شرکت نوآور شتاب دهنده منش بخش صنعت شتابدهی فعالیت ها و سمت ها مشاور ارشد كانون عالي انجمن هاي صنفي كارفرمايي ايران كارشناس شركت مهندسين مشاوران رازيران عضو هيات مديره شركت سيستم هاي انفورماتيك كياپرداز كارشناس شركت مهندسي مشاوران فرانگر مدير سيستم ها و روش ها و قائم مقام مدير عامل شركت […]
کتایون سپهری
مدیرعامل شرکت نوآور شتاب دهنده منش
بخش صنعت شتابدهی
فعالیت ها و سمت ها
مشاور ارشد كانون عالي انجمن هاي صنفي كارفرمايي ايران
كارشناس شركت مهندسين مشاوران رازيران
عضو هيات مديره شركت سيستم هاي انفورماتيك كياپرداز
كارشناس شركت مهندسي مشاوران فرانگر
مدير سيستم ها و روش ها و قائم مقام مدير عامل شركت مهندسي حامي سيستم
مدير عامل و عضو هيات مديره شركت مهندسي شبكه پژوهش بهنگام 92-1385
معاون طرح و برنامه موسسه مطالعات سرمايه گذاري ايرانيان
معاون طرح و برنامه گروه اقتصادي ماتيسا
عضو هيات رييسه كميته ساماندهي اعتبارات خرد در ايران
عضو كميسيون تخصصي توانمندسازي و كارآفريني سازمان رفاه شهرداري تهران
عضو كميته بين المللي مدل سازي براي نحوه حمايت از كارآفريني زنان در سازمان هاي كارفرمايي وانجمن هاي صنفي- سازمان بين المللي كار
عضو كميته ي الگوسازي توسعه كارآفريني و توان افزايي زنان UNDP
عضو هيات مديره كانون توسعه كارآفريني روستايي. تكرا
کارآفرین شتاب دهنده
در پانزدهم تیرماه 1347 در تهران متولد شدم. در خانواده ای به دنیا آمدم که نه تنها پدر و مادر بلکه تمامی خانواده اعم از عمو، عمه، خاله و اقوام حامی و پشتیبانم بودند. همیشه در شرایط سخت کنارم بودند. هرجا که اتفاق سختی می افتاد خانواده در کنار هم بودیم و این باعث می شد سختی ها قابل تحمل تر شود. من نوه اول خانواده مادری بودم و تقریبا همه برای من وقت می گذاشتند. خانواده ی من نقش اساسی در طی مسیر زندگی من داشتند، پدرم ابتدا به شغل وکالت مشغول بود و بعدها دفتر بیمه ای تاسیس کرد. ایشان الگوی مناسب رفتاری من بوده است. در زندگی چیزی را که زیاد دارم و به آن افتخار می کنم داشتن یک شبکه اجتماعی وسیع بوده که در تغییرات و پیشرفت زندگی ام تاثیرات مثبت داشته است. در بازی های کودکی غالبا نقش رهبر و برنامه ریز را داشتم و هدایت تیم را در همان زمان ها تمرین می کردم و همین طور تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
همیشه دوست داشتم مهندس کامپیوتر شوم و شدم. کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم و اتمام تحصیلم همان زمان با تغییر زبان های برنامه نویسی مواجه شد و کلا ماهیت رشته ام عوض شد. چند سالی در زمینه های کار با کامپیوتر در شرکت ها و دفاتر مختلف فعالیت کردم. بعد از مدتی یک سری اتفاقات شغلی جدیدی افتاد که مسیر شغلی ام تغییر کرد. بعد از اخذ مدرک کارشناسی برای ارشد در سه سازمان شرکت کردم؛ سازمان هواپیمایی کشور، دانشگاه آزاد و موسسه مطالعات اقتصادی ولی با رتبه عالی قبولم نکردند(به علت اختلافات درون سازمانی) و من دیگر سراغ تحصیل نرفتم. در سال 78 دو تا از دوستانم برای کار در شرکت مشاوره مدیریت از من دعوت کردند و من هم قبول کردم و پس از مدتی کار کردن متوجه شدم من دانش و اطلاعات کافی در این زمینه ندارم و دیگر ادامه ندادم و مجددا در صنایع مشغول به تحصیل شدم و کارشناسی ارشدم را در رشته مهندسی صنایع گرایش مدیریت سیستم بهره وری گرفتم. چند سال بعد شرکت پژوهش بهنگام را تاسیس کردیم و مشغول پروژه های کاربردی شدیم. وقتی در مناقصه ها شرکت می کردیم با وجود داشتن طرح ها و پروپوزال های خوبی که داشتیم چون اسم دکتر را یدک نداشتیم قبول مان نمی کردند و این باعث شد من در رشته مدیریت اجرایی مدرک دکترا گرفتم.
اولین کسب و کار من در سال 73 بود که یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت پدر شما یک دفتر خالی در مجموعه خود دارد که اگر می شود به ما اجاره دهد تا ما شرکتی را دایر کنیم. من هم با پدرم در میان گذاشتم و قبول کردند اما اجاره ای از ما نگرفتند. یک شرکت کامپیوتری بود که تا سال 76 کار کردیم و متاسفانه یکی از دوستان باعث شکست ما شد و از ما کلاهبرداری بزرگی به عمل آمد و خانواده من مدت زیادی درگیر این بحران و بدهی ها شدند و دوران خیلی بد و سخت را با حمایت خانواده پشت سر گذاشتم. در این مدت تقریبا همه چیز را از دست دادیم و این جریانات دو سالی طول کشید. در این سالها جاهای مختلفی کار کردم. در سال 80 با دوستانی که قبلا کار کرده بودم یک پروژه مشترک کار کردیم که به واسطه آن با شرکت دیگری آشنا شدم و مدتی هم به دعوت آنها در کنارشان کار کردم، در سال 86 شبکه پژوهش بهنگام را تاسیس کردیم و مدیریت اجرایی را به دست گرفتم و در همان سالها با انجمن زنان کارآفرین آشنا شدم. در سال 81 که در شرکت کار می کردم با کانون عالی انجمن های صنفی کارفرمایی و آقای عطاردیان آشنا شدم که باعث تشکیل این تشکل ها در انجمن عالی بودند. شرکتی که من در انجمن با آنها کار می کردم شرکت قطعه سازان خودرو بود که ما را به عنوان مشاوران کانون عالی معرفی کرده بودند و ما برنامه ریزی های استراتژیک برایشان تدوین کردیم و در حوزه بین المللی نمایندگی شرکت را داشتیم.
سازمان بین المللی کار یک همایشی در حوزه کارآفرینی زنان برگزار کرده بود که من نماینده کانون عالی بودم که در آنجا با خانم صابر و مباحث کارآفرینی آشنا شدم. بعد با خانم محتشمی پور آشنا شدم و از من دعوت کردند که در انجمن زنان کارآفرین حضور پیدا کنم که همین آشنایی ها باعث شد که دوره های مربی گری کارآفرینی را گذراندم. شرکت ما یک شرکت مدیریتی اجرایی بود که کارآفرینی را به آن اضافه کردیم، من تنها زن ایرانی بودم که دوره های خاصی را در زمینه های بین المللی کسب کرده بودم و می توانستم پروژه هایش را عملی کنم که متاسفانه دولت حمایت نکرد و دولت جدید آمد و پروژه ما عملی نشد مثل؛ توانمندسازی محیط کسب و کار برای رشد پروژه های کوچک و متوسط در سطح ملی که تشکیل می شد از چند کارگروه تخصصی در سطح کلان که تصمیم گیرندگانش نمایندگان دولت، صنعتگران آن حوزه و نماینده تشکل های تخصصی، افراد آکادمیک و متخصص آن حوزه بودند که تمامی قوانین و مقررات ضد تولید و توسعه و قوانین مانع، مثل تامین اجتماعی و قوانین بانکی را شناسایی و پیش نویس و لایحه تدوین می کرد و در قالب فرمت برنامه ریزی ارائه می داد و برای قانون گذاری راهی مجلس می شد. وظیفه دولت آماده سازی محیط کسب و کار و وظیفه بخش خصوصی ایجاد اشتغال و خلق ثروت است. وظیفه دولت توزیع این ثروت بین اقشار جامعه است؛ ایجاد شغل وظیفه دولت نیست. یک طرح دیگر ما تغییر نگرش نسبت به کارآفرینی و آشنایی با مباحث کار برای کودکان در مدارس بود که از سوی آموزش و پرورش اجرایی نشد.
یک کارآفرین در هر زمینه از ایجاد کار یک مفهوم خلاقیت و نوآوری دارد کما اینکه ایده را از جایی دیگر گرفته باشد آن تغییرات و خلاقیت هایی که به خرج می دهد او را کارآفرین می کند. اگر دائما به دنبال خواسته مشتری نباشیم کارمان بی فایده می شود. اول باید تطابق ایده و بازار را پیدا کنیم بعد ببینیم آیا این نیازِ تعداد زیادی از آدم ها هست؟ آیا مشتریان بعد از تولید استقبال می کنند؟ فکر نکنیم اگر یک ایده خلاقانه به ذهن مان رسید سریع اجرایش کنیم؛ بلکه تطابق ایده و بازار را بسنجیم. مسیر کارآفرینی مانند یک کلاف سر در گم است. باید تحمل شکست را داشته باشیم. کارم در حوزه کارآفرینی بود و کسب و کارم از جنس مشاوره. من دوره های آموزشی خارج از کشور را برای ایجاد کسب و کار موفق گذراندم. مرکز آموزش سازمان ملل یک نشست در توریم برگزار کرد که از 20 نفر از کل جهان برای تدوین یک پکیج آموزشی کارآفرینی زنان دعوت کردکه من تنها زن دعوت شده از ایران بودم. این جزو افتخارات من محسوب می شود. ما ممکن است کسب و کاری داشته باشیم و اولین و برترین هم باشیم اما اگر چند جانبه اش نکنیم و کارمان را به واسطه ارتباطات با کسب و کارهای اجتماعی گره نزنیم مسیرمان تک بعدی می ماند.
فعالیتم در استارت آپ با آشنایی با آقای علیرضا امیدوار شروع شد. ایشان در اتاق بازرگانی ایران کارگروهی در خصوص سی اس آر با سرکار خانم دانشور راه اندازی کردند. ایشان و گروهشان با مفاهیم استارت آپ آشنایی کامل داشتند و کار کرده بودند. ایشان کانون قدیمی کارآفرینی را که صنعتگران قدیمی راه اندازی کرده بودند به دست گرفتند و استارت آپ را در آن کانون اجرایی کردند و از من برای مراسم افتتاحیه و اختتامیه دعوت کردند و پیشنهاد استارت آپ ویکند برای انجمن زنان را به من دادند و خواستند برای بانوان جداگانه فعالیت کنند تا بانوان بتوانند وارد و آشنا شوند؛ چرا که در همایش ها حضور زنان بسیار کم است. خیلی وقت ها این تصور هست که چون پول و سرمایه کافی ندارند نمی توانند شروع به کسب و کار کنند در حالی که اول باید ایده برای ایجاد کار داشته باشی. باید مشکل و نیاز مشتری را پیدا کنیم. بعد بسنجیم که چقدر این ایده برای راه اندازی سرمایه نیاز دارد. برای تشکیل این سرمایه می توانیم از تامین کننده های دیگر استفاده کنیم. در این رویداد ما به دنبال جذب 75درصد خانم ها و 25 درصد آقایان بودیم و اینکه منتورها و داوران هم از بانوان باشند. ما می بایست منتورهای فنی و کسب و کار می داشتیم. ما در انجمن زنان کارآفرین ترکیبی از منتورهای آی تی و گرافیکی و بازار را داشتیم. در ادامه تیم منتورینگ و داوری چیده و این رویداد برگزار شد و من به طور رسمی و جدی وارد این فضا شدم.
در طی این ماجرا در کلاس های بین المللی شرکت می کردم و آموزش می دیدم در حالی که استادانم از من خیلی کوچکتر بودند. اما هرگز به این موضوع فکر نکردم که چون کم سن و سال هستند در کلاس ها شرکت نکنم در صورتی که آنها بلد و وارد به این موضوع بودند و من هم باید یاد می گرفتم. اگر این موارد ذهنی بی خود را جلوی پای خود بگذاریم هیچ گاه همگام با دنیایی درحال تغییر و رشد است رشد نمی کنیم.
استارت آپ در واقع یک کسب وکار نوپا و رشدپذیر است. در استارت آپ یک سازمان موقت تشکیل می دهید و ممکن است دو الی سه سال برای اینکه متوجه شوید آیا مدل کسب و کار و ایده ای که داشتید جوابگو هست یا خیر زمان ببرد. اگر جواب نداد رهایش می کنید یا ایده را عوض می کنید و یا حتی خلاقیتی نوین پیش رو می گیرید و به دنبال رسمی سازی کسب و کار نمی روید که با مشکلات کلان در اقتصاد مواجه شوید. مدل سازی کسب و کار یکسری ابزار دارد که بوم کسب و کار نمونه ای از آن است که 9 خانه دارد که در طول مدلسازی باید تکمیل شود. گاهی تکمیل هر خانه ماه ها زمان می برد مثلا برای اینکه با مشتریان( در تعداد کم حدود 500 نفر) صحبت کنند و متوجه شوند که مشتری می پذیرد یا نه، بعد از این مرحله چند ماهه یک نمونه محصول می سازیم و به مشتری عرضه می کنیم و نظر قطعی مشتری را می گیریم. اگر نظر منفی و دارای ایراد بود آنقدر در این محصول تغییرات و خلاقیت ایجاد می کنیم تا مشتری بپذیرد. در این مرحله تطابق محصول و بازار اتفاق می افتد، این مشتریان پذیرندگان آغازین نام دارند و نمونه کوچکی از مشتریان کلان هستند. بعد از اینکه تطابق محصول و بازار اتفاق افتاد فرد آماده تولید انبوه می شود.
درست است که ایده لازمه کار است اما باید ایده به مدل سازی کسب و کار تبدیل شود. جوانان باید اطلاعات و آموزش های لازم از ایده را داشته باشند و مشاوره ها را از افراد متخصص و منتورینگ های فعال در حوزه خود دریافت کنند. منتور کسی است که خودش مدلی از کسب و کار را راه اندازی کرده و تجربیاتی در این راه دارد و افراد را در مواجه با مشکلات راهنمایی کرده و اصلا دخالت در مدل کسب و کار نمی کند فقط راهی که خود رفته را پیشنهاد می کند. اعتبارسنجی در این بخش از اهمیت خاصی برخوردار است. اول اعتبارسنجی ایده و بعد اعتبارسنجی محصول که به ما می فهماند که به سمت جلو برویم یا نه. اگر اعتبارسنجی در سطح 200 نفر باشد حداقل 60 درصد باید مثبت باشند تا حرکت را آغاز کرد وگرنه در سطح بالا با شکست های سنگین مواجه می شوند. ما در شرایط سختی به سر می بریم که پشت سر گذاشتن آن با کارآفرینی مقدور می باشد؛ البته نه هر کارآفرینی بلکه آنهایی که در سطح جهانی هستند. ما برای انتقال پول با مشکل مواجه هستیم ولی انتقال دیجیتالی مشکل را حل می کند. شتاب دهنده ها در برابر تحریم ها هم باز نمی ایستند، محدودیتی نداریم. مهم نیست ما در مدرسه و دانشگاه چی خوانده ایم بلکه مهم این است که چه کاری بلدیم، شبکه اجتماعی مان مهم است؛ اینکه در دنیا چه کسانی را می شناسیم. به دنبال توسعه فردی باشیم، دانش و مهارت هایمان را توسعه دهیم و پیدا کردن ایده ای که مشکلی را حل کند.
نظرات