
مینا آهنین (فرحبخش) مدیرعامل مبلمان و دکورسیون کوبه صنعت چوب و مبلمان کارآفرین کوبه سال 1323 در تهران متولد شدم. پدر کارمند وزارت دارایی بود. فرزند اول خانواده هستم. از همان کودکی همیشه باید کارهایم را به نحو احسن انجام می دادم. در بازی های کودکی نقش رهبر و مدیر بازی را داشتم. […]
مینا آهنین (فرحبخش)
مدیرعامل مبلمان و دکورسیون کوبه
صنعت چوب و مبلمان
کارآفرین کوبه
سال 1323 در تهران متولد شدم. پدر کارمند وزارت دارایی بود. فرزند اول خانواده هستم. از همان کودکی همیشه باید کارهایم را به نحو احسن انجام می دادم. در بازی های کودکی نقش رهبر و مدیر بازی را داشتم. کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی دارم و در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران دوره های دکوراسیون را گذراندم و در اکثر دوره های کوتاه مدت خارج از کشور در زمینه دکوراسیون شرکت کردم. قبل از انقلاب اسلامی در سازمان مرکزی صنایع فولاد به عنوان رییس دفتر شرکت شروع به کار کردم که اولین تجربه کاری من بود. اوایل انقلاب اسلامی به دلیل علاقه زیاد به دکوراسیون وارد این حوزه شدم. با طراحی دکوراسیون داخلی شروع کردم و اوایل کار به افرادی که برایمان کار می کردند مثل نجار، نقاش و نصاب حقوق ماهیانه نمی دادم هر زمان از مشتری وجه دریافت می کردم دستمزد آنها را پرداخت می کردم. دفتری را اجاره کرده بودم و در آنجا مشغول شدم. رفته رفته اوضاع کاری بهتر شد و دفتری را خریداری کردم. هیچ وقت فکر نکردم که یک کارآفرین هستم. آشنایی من با انجمن زنان کارآفرین زمانی بود که خانم صابر برای پایان نامه اش توسط فردی که با کار من آشنا بود به من مراجعه کرد. سوالاتی داشت و پاسخ دادم و ایشان پایان نامه اش را به اتمام رساند. برای دفاعیه پایان نامه اش به پاس کمکی که کرده بودم به انجمن دعوتم کرد. بعدها این آشنایی منجر به دوستی شد و از من برای عضویت در انجمن دعوت کرد. عضویت من در انجمن به حدود بیست سال پیش برمی گردد.
در هر کسب و کاری سختی ها و فراز و نشیب هایی هست. گاهی اختلاف و یا گاهی مشکلات مالی و اقتصادی همه و همه دست به دست هم می دهند و راه سخت و ناهموار به وجود می آورند. من هم روزهای سخت و پرفشاری را تحمل کردم. اوایل انقلاب بود و کار کردن خانمها زیاد پررنگ نبود. اما امروزه نقش بانوان در جامعه پررنگ شده و در هر صنعت و زمینه بانوان مشغول هستند. برای تهیه پارچه سالها مشکل داشتیم. حساسیت شدیدی روی وقت شناسی و خوش قولی کارمندان داشتم و خیلی از اوقات این حساسیت باعث رنجش من می شد. در درست انجام دادن پروژه بسیار متعهد بودم و اکثرا باید تا نیمه های شب سرکار می ماندم تا کارکنانم کار را به بهترین شکل ممکن و بدون نقص تحویل مشتری و کارفرمایان بدهند. گاهی خودم به جای راننده وانت می نشستم و کارها را تحویل میدادم و یا نجار و نصاب را برای انجام کار به محل مورد نظر می رساندم که باعث تعجب و شگفتی خیلی ها بودم. اینها همه جزو سختی ها و فشارهای کاری من بود. بیشتر فکر می کنند این کار مردانه است اما از نظر من چون ظرافت کار ما بالاست خانم ها بهتر این کار را انجام می دهند. خوشبختانه درگیر کارهای اداری نبودم. حسابدار حاذقی داشتم که تمامی امور را در دست داشت. سختی کار من این بود که مابین کارفرما و کارکنان قرار داشتم. تیم من کمی در به موقع تحویل دادن کار ضعف داشت و من همیشه با این موضوع درگیر بودم. کارفرما در موعد مقرر کار را می خواست و مجبور بودم ساعت های زیادی با تیمم باشم تا بتوانم به موقع انجامش دهم. من چون زن بودم باید خانه و خانواده را هم مدیریت می کردم و اینها باعث می شد فشارهای زیادی بر روی من باشد. اما زمانی که کار را تمام می کردم لذت زیادی می بردم و دوباره انگیزه می گرفتم.
وقتی می دیدم با این کاری که تحویل گرفتم چندین نفر دیگر را هم مشغول می کنم تا درآمدی برای ادامه زندگی داشته باشند، خوشحال بودم. برکت کارم را بیشتر در تامین روزی و زندگی کسانی که برایم کار می کردند و رفتارهای مسالمت آمیز و راضی داشتن کارفرماها و کارکنانم می بینم. همیشه می خواستم کاری انجام دهم که مفید و مثبت باشم. با هنر ارتباط خاصی داشتم و دوره های هنری زیادی گذراندم. من مقدس بودن تولید را در سود رساندن و مثبت بودن برای مردمم می دانم. معتقدم تا حد امکان تمامی مصرفی های مورد استفاده باید تولید داخلی باشد. در طی کارم همیشه از تولیدات داخلی استفاده کردم مگر لوازم تزیینی که واقعا در داخل کشور نداشتیم. چندین پیشنهاد داشتم تا به جای تولید وارد کنم اما معتقد به تولید داخلی هستم.
روزی برای چک نهایی ارسال مبلمان رفته بودم. از پنجره اتاق کارگاه را نگاه کردم و سریعا متوجه شدم که رو کوب کار تعویض شده است. به آقایی که با من کار می کرد گفتم: شما رو کوب کار را عوض کردید، گفت: نه من این کار را نکردم و بعد از اصرار من گفت: تعجب می کنم چطور از این فاصله متوجه تعویض آن شدید. گفتم: بعد از سالها کار کردن با شما دقیقا کار شما را می شناسم. کارکنان من ثابت نبودند و با شرکت های دیگر هم کار می کردند که حدود بیست نفر بودند، ولی طراحی های ما انحصاری و متعلق به مجموعه خودمان بود.
علاقه زیادی به کارم دارم و زیبایی ها را در آن می بینم و اگر برگردم به عقب باز همین راه را انتخاب می کنم. همیشه به هنرهایی که آموخته بودم چیزهایی اضافه می کردم. اهمیت زیادی به ترکیب رنگها می دهم. فرد بسیار متعهدی هستم و همیشه به بهترین شیوه های ممکن کار را ارائه می دهم. اراده بسیار قوی و محکمی دارم و تعهد و اراده را رمز موفقیت خود می دانم. بلند پروازی در شروع کار باعث پیشرفت نیست با تلاش، اراده و تعهد آهسته آهسته شروع کنید و معتقد به کارتان باشید. زکات کارم همین سفره ای است که پهن کردم و افرادی در کنارم از این سفره روزی بردند و راضی بودند. برای موفقیت تمامی جوانانی که می خواهند کسب و کاری رقم بزنند و یا کارآفرین باشند دعای خیر می کنم.
نظرات