نازیلا سیچه لی (فرجاد) پایه گذار اولین مجموعه زنجیره ای اسکیت در ایران

نازیلا سیچه لی (فرجاد) پایه گذار اولین مجموعه زنجیره ای اسکیت در ایران
تیر 13, 1399
2325 بازدید

نازیلا سیچه لی (فرجاد) پایه گذار اولین مجموعه زنجیره ای اسکیت در ایران بخش ورزشی   تابلوی افتخارات تقدیرنامه جهت برگزاری اولین کارگاه آموزشی ورزش اسکیت سرعت در یزد-1390 انتخاب به عنوان نامدار ورزش ایران از سوی ریاست کنفراکسیون مجلس شورای اسلامی- 1391 تقدیر جهت توسعه ورزش شهروندی و برگزاری مسابقات بی نظیر ورزش اسکیت […]

نازیلا سیچه لی (فرجاد)

پایه گذار اولین مجموعه زنجیره ای اسکیت در ایران

بخش ورزشی

 

تابلوی افتخارات

تقدیرنامه جهت برگزاری اولین کارگاه آموزشی ورزش اسکیت سرعت در یزد-1390

انتخاب به عنوان نامدار ورزش ایران از سوی ریاست کنفراکسیون مجلس شورای اسلامی- 1391

تقدیر جهت توسعه ورزش شهروندی و برگزاری مسابقات بی نظیر ورزش اسکیت در منطقه 5 شهرداری-1391

بانوی برتر کارآفرین در سمینار اجلاس بانوان کارآفرین از سوی کانون زنان بازرگان- 1392

Entrepreneur Women Conference (German association for excellence, GAE, Aug 2013)

تقدیر جهت عملکرد شایسته به عنوان نایب رییس هیأت اسکیت جنوب غرب استان تهران-1394

انتخاب به عنوان بانوی کارآفرین جهت توسعه و پیشرفت ورزش کشور از سوی مدیرکل ورزش و جوانان استان تهران- 1396

سمت ها و فعالیت ها

مدیرعامل شرکت سیر اوج شتاب

مدیر و موسس باشگاه های زنجیره ای اسکیت شتاب

بنیانگذار رشته ورزشی اسکیت در شهرستان تفرش

ورزشکار، مربی و داور رشته ورزشی اسکیت

نایب رییس هیات اسکیت جنوب غرب استان تهران

 

کارآفرین باشگاه های زنجیره ای اسکیت

سال 1365 در تهران بدنیا آمدم. خانواده ای جوان و سطح زندگی معمولی داریم. پدر کارمند بانک و مادر مدیر بازرگانی در شرکتهای مختلف بود. فرزند اول هستم و یک برادر کوچکتر از خود دارم. در کودکی همیشه لیدر و رهبر گروه و بازی ها بودم. همیشه دوستانم به گفته های من عمل می کردند. مشکلات و مسائلی را که پیش می آمد اصلا با کسی در میان نمی گذاشتم؛ در حالی که سنگ صبور و شنونده صحبتهای دیگران بودم. عدم توقع من از دیگران در همان کودکی شکل گرفت و پرورش یافت. همه اتفاقات را در همان محل می گذاشتم و خود را خوب و قوی نشان می دادم. نقطه آغاز من از 13 سالگی شروع شد. در آن سال، افکار و ایده هایم شکل گرفت. قبل از آن همیشه سرگروه و مبصر بودم. افکارم بزرگتر از سنم بود. زود علایقم را پیدا کردم. یکی از چالش های پیش روی خانواده ندانستن علایق و خواسته های فرزندانشان است. هشت ساله بودم که تکلیف آینده ام را با خانواده مشخص کردم. علاقه شدیدم را به ورزش اسکیت برای آنها شرح دادم. برای ورزش مورد علاقه ام رویاهای زیادی در سر داشتم. پدر اسکیتی برایم خرید و من تمام دوره هایش را گذراندم.

در طول مدت زندگی همیشه دانشجو بودم و هیچ گاه این ارتباط قطع نشده است.کارشناسی مهندسی کامپیوتر و کارشناسی ارشدم را مدیریت MBA خواندم. مقطع دکتری در رشته بازرگانی گرایش بازاریابی تحصیل کردم و در حال حاضر رشته مدیریت ورزشی را مجدداً در مقطع کارشناسی ارشد می خوانم. تحصیلات در زندگی من از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

در سن13 سالگی از نظر مالی هیچ وابستگی به خانواده نداشتم و بابت آموزش اسکیت و به عنوان مربی این رشته حقوق دریافت می کردم. ایده مربیگری را هم خودم ایجاد کردم. در آن زمان نه فدراسیون اسکیت داشتیم و نه مربی خانم، بنابراین با مدیر یک زمین اسکیت وارد مذاکره شده و اعتمادش را جلب کردم و مربیگری آن مجموعه را به دست گرفتم. فکرم این بود که در این سن هم باید یک جوری به درآمدزایی برسم. اما اولین کسب و کارم را در سن 18 سالگی راه اندازی و یک مجموعه اسکیت ساختم.

شکستهای زیادی در مسیرم بود. شکست در هر سنی تعاریف متفاوتی دارد. مثلا در همان سن کم و در دوران آموزش اسکیت، موفق به دریافت حقوقم نشدم. برایم شکستی تلقی شد و در ذهنم ماند. یاد گرفتم چگونه رفتار کنم که دفعه دیگر این اتفاق نیفتد. این اتفاق مرا بر آن داشت تا از این موضوع درس بگیرم. شکست دیگرم در ساختن اولین مجموعه اسکیتم بود. قبل و بعد از مدرسه مدام برای آموزش اسکیت تلاش می کردم. در مدت کمی توانستم پولی جمع کنم و مجموعه اسکیت را بسازم. هدفم ایجاد کسب و کاری برای خودم بود و بسیار تلاش کردم تا به هدفم برسم. شش ماه طول کشید تا مجموعه آماده شود اما برایم خیلی سخت گذشت. این پروژه اولین تجربه ام در ساخت و ساز بود. مشکلاتی مانند پیدا کردن افراد کار بلد، مناسب و استفاده از آنها را داشتم. بالاخره مجموعه آماده شد اما برای برگزاری مراسم افتتاحیه و شروع رسمی کار، به دلایلی چون سن کم و نداشتن تحصیلات دانشگاهی از سوی شهرداری و مراکز دولتی بسته شد. رویاها و اهدافم را هم زمان با آماده سازی مجموعه می ساختم که شهرداری چهار ماه آن را بست و این شکست بسیار بزرگی بود. وارد چالش های اداری زیادی شدم. سختی های زیادی را تحمل کردم. حتی شبها برای اینکه مجموعه را تخریب نکنند آنجا می خوابیدم. برای ساخت آن فضای ورزشی با مخالفت های زیادی روبرو بودم. تلاشم برای اثبات توانمندی هایم به خانواده ام بود. از لحاظ روحی کمی بهم ریختم ولی بعدها همین مسئله باعث نقطه قوتم شد. پس از مشکلاتم با شهرداری، به محض دیدن مسئله ای در روند کاری آن را یک پله جدید برای رسیدن به موفقیت فرض می کنم. در طی مسیر کاری از لحاظ فکری و مباحث قانونی بسیار رشد کردم و حل مشکلات را به نحو احسن یاد گرفتم.

اصلا با خود فکر نکردم که کاش مرد بودم. اما به وضوح می دانستم دیدگاه جنسیتی می تواند موانع بسیاری برایم بسازد. همه خانم ها با این مسائل روبرو هستند. زمان هایی بوده که به معنای واقعی باید صبر می کردم و منتظر می ماندم. به اجبار صبر کردم تا آدمها عوض شوند و فکرها تغییر یابد و به اهدافم برسم. در فرهنگ ما خانم ها باید روالی را بلد باشند که به قطر یک تار مو است. دانستن راه و روش موفقیت در زنان نیاز به تجربه و آموزش دارد. چون آموزشی برای مواجه با چالش تبعیض جنسیتی نیست وقتی یک زن بخواهد کسب وکاری انجام دهد دچار مشکلات زیادی در جامعه می شود. به همین علت بسیاری از خانم ها کارشان را رها می کنند. دفاتر بیمه ای را دیده ام که چون یک خانم مدیریتش را عهده دار بوده بعد از چند ماه تعطیل شده زیرا نتوانسته این چالش ها را بپذیرد و خودش را برای مقابله با آن آماده کند، بلکه ترجیح داده است که مسئله را پاک کند.

برای خودم خط قرمزی تعیین کردم. آموختم همیشه خودم را قوی تر کنم. تصمیم گرفتم به دل مشکلات بروم و برخورد با آنها را یاد بگیرم. به نظرم دانستن حد و مرز رفتارمان با آقایان در مسیر کاری باعث موفقیت می شود. اگر این موارد را رعایت نکنیم ممکن است به عنوان یک خانم در جامعه دچار شکست شویم. زمانی که باشگاه و مجموعه تاسیس و افراد زیادی مشغول شدند کم کم جرقه های کارآفرینی در ذهنم شکل گرفت. اطرافیان از کارآفرین بودنم می گفتند اما خودم آن زمان احساس کارآفرینی نداشتم. وقتی خلاقیت را وارد حیطه کاریم کردم، مجموعه هایم زیاد و کارم گسترده تر شد. با تفکراتم وارد حوزه کارآفرینی شدم. زمانی احساس واقعی کارآفرینی داشتم که دانستم به قدری قوی شدم که رقبا، مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، تفکرات منفی و دولت نمی توانند در من اثر کنند.

کارآفرینی راه اندازی شغل جدید نیست؛ بلکه زمانی است که درست مانند یک کارخانه، تولید خلاقیت کنید؛ راکت نمانید و صبر را یاد بگیرد. اگر بارها هم زمین بخورید و شکست داشته باشید باز هم می توانید بهتر شروع کنید. چون ذهن، خلاق و پویا است.  خلاقیت های مکرر، تلاش، ترسیم هدف، نداشتن انتظار از کسی و عدم وابستگی به دیگران از ویژگی یک کارآفرین است.

باور یعنی اعتقاد قلبی برای رسیدن به نقاطی که برای خود متصور می شویم. زمانی که بتوانید دور از نگاه بقیه کارتان را باور و تحسین کنید. این نقطه تمایز افرادی است که یک قدم از بقیه جلوتر هستند. وقتی شروع کردم تمامی باورهای اطرافم منفی بود. به من می گفتند که حامی و سرمایه کافی نداری یا اصلا شرایط اجتماعی و اقتصادی این اجازه را به تو نمی دهد. با چه پشتوانه ای می خواهی شروع کنی؟ اما توانستم؛ چرا که باور قلبی به هدفم قوی بود. با توجه به پستی بلندی های مسیر، باور دارم از این نقطه ای که هستم می توانم پرش های بیشتری داشته باشم.

برکت کار من به دست آوردن پول نیست؛ بلکه لطفی است که خداوند به من داشته است. هنگامی که تلاش می کنیم از کائنات هم کمک هایی می رسد تا ما را برای رسیدن به هدف سوق دهد. زمانی که اتفاقات هجوم می آورند خداوند ما را یاری می دهد. معتقدم هیچ اتفاق بدی به وقوع نمی پیوندد و هر اتفاقی باعث نزدیک شدن به اهدافمان می شود. حال خوب و قدرتی که خداوند به من عطا کرده باعث صبوری ام و کسب تجربه های فراوان شده است. در طول مدت کارم افراد موفق زیادی را شناختم و با دوستان خوبی آشنا شدم. در مقابل، زکات کارم را با انتقال صادقانه تجربه ام به افرادی که با آنها ارتباط دارم می دانم که همه کارمندانم از سفره ای که پهن کردم صادقانه بهره ببرند و از نظر فکری رشد کنند.

کد اصلی موفقیتم، برخورد خانواده ام در اجتماع و اجازه کار کردن من در سن پایین بود. خانواده، فعالیت مرا پذیرفتند؛ البته نه اینکه تفکراتشان اینگونه بود بلکه من توانایی هایم را اثبات کرده بودم. آزادی در تصمیمات و ایجاد کسب و کار را به خاطر جلب اعتماد، بروز توانمندی ها، استمرار در کار، نشان دادن حال خوب و تشدید علاقه به حرفه ام به دست آوردم.

 

برچسب‌ها:, , , , ,